کتاب «فلسفه تاریخ در قرآن» نقد و بررسی شد

۲۴ آذر ۱۳۹۸ | ۱۳:۵۳ کد : ۵۸ اخبار
تعداد بازدید:۵۵۲۰
نشست نقد و بررسی کتاب «فلسفه تاریخ در قرآن» اثر حجت‌الاسلام جواد سلیمانی دانشیار مؤسسه امام خمینی (ره)، روز گذشته، ۲۳ آذرماه، با حضور مؤلف کتاب، موسی نجفی، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، محمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سیدمحمدجواد شوشتری، مدیرعامل خبرگزاری ایکنا، در محل خبرگزاری قرآن، برگزار شد.
کتاب «فلسفه تاریخ در قرآن» نقد و بررسی شد

به گزارش روابط عمومی «سمت» به نقل از خبرگزاری ایکنا، شوشتری در آغاز نشست اظهار کرد: یکی از وظایف خبرگزاری قرآن این است که در حوزه پژوهش‌های قرآنی مطالعه داشته باشد و بتواند کتبی که در این زمینه تولید می‌شود را به دیگران معرفی کند. امیدواریم این مسیر را پربارتر از گذشته انجام دهیم تا آنچه محققین درباره قرآن می‌نگارند مورد نقد و بررسی قرار گیرد و بتواند مسیر را برای پاسخگویی به نسل جوان هموار سازد.

ربط نظریات قرآنی با مسائل فلسفه نظری تاریخ

در ادامه نشست محمدجواد سلیمانی به بیان توضیح پیرامون اثر پرداخت و اظهار کرد: حدود پانزده سال پیش جامعهالمصطفی(ص) العالمیه به بنده پیشنهاد کرد فلسفه تاریخ تدریس کنم. ابتدا احساس می‌کردم شاید یک متن آماده در زمینه فلسفه تاریخ داشته باشیم که بتوانیم در مراکزی که دانشجویانش رویکرد اسلامی دارند، تدریس کنیم. آرام آرام متوجه شدم آنچه در زمینه فلسفه تاریخ در کتاب‌های منتشره در ایران وجود دارد، عمدتاً رویکرد دینی و قرآنی ندارد و کسانی که در این زمینه مطلب نوشته‌اند، مطالبشان ناقص است و در برخی مسائل فلسفه تاریخ اظهارنظر نکرده‌اند.

استعلای حیات فردی با قرارگیری در کانون تأثیرات اجتماعی/ اهمیت تبیین دلالی سنن الهی در تاریخ

وی با بیان اینکه کاری که می‌خواستم انجام بدهم در حوزه فلسفه نظری تاریخ بود، تصریح کرد: کارهایی که در حوزه فلسفه نظری تاریخ نوشته شده‌اند عموماً رویکرد عقلانی دارند و رویکرد وحیانی ندارند. کتاب‌هایی مثل فلسفه تاریخ شهید مطهری، همچنین کتاب شهید صدر که در آن سنت‌های اجتماعی و فلسفه تاریخ در قرآن گردآوری شده است و کتاب دیگری با نام «جامعه و تاریخ از نگاه قرآن» اثر آیت‌الله مصباح یزدی، مهم‌ترین آثار در این حوزه هستند که این آثار هم به برخی مسائل فلسفه تاریخ پرداخته‌‌اند. با این توصیف احساس ضرورت کردم که باید در این زمینه کتابی تألیف شود. به همین دلیل رساله سطح چهار حوزه خودم را فلسفه تاریخ در قرآن قرار دادم و کتابی که پیش روی شماست، محصول هشت سال تلاش من در این زمینه است.

عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) تصریح کرد: ویژگی کتاب این است که مسائل عمده در فلسفه تاریخ در آن مطرح شده است؛ برای مثال این مسئله که تاریخ اصالت فلسفی دارند یا ندارد، آیا حرکت تاریخ قانونمند هست یا نیست؟ جهت حرکت تاریخ چه جهتی است، مراحل حرکت تاریخ چیست و تفسیر کلانی که می‌شود از حرکت تاریخ ارائه داد کدام قانون است و فرجام تاریخ کجاست. هدف از نگارش کتاب این بود که یک دانشجوی فلسفه بداند ربط نظریات قرآنی با مسائلی که در علم فلسفه نظری تاریخ مطرح است، چیست؟ به همین منظور در این کتاب، ابتدا دیدگاه فیلسوفان شرق و غرب را مطرح کردم، آنگاه دیدگاه قرآن را استخراج کردم و ذیل آن ‌آوردم.

استعلای حیات فردی با قرارگیری در کانون تأثیرات اجتماعی/ اهمیت تبیین دلالی سنن الهی در تاریخ

سیدمحمدهادی گرامی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، که به عنوان ناقد در این جلسه حضور داشت، به توضیح درباره نقاط مثبت و منفی اثر پرداخت و اظهار کرد: فکر می‌کنم این کتاب یکی از جامع‌ترین کتاب‌هایی است که در خصوص فلسفه تاریخ و ارتباط آن با قرآن نوشته شده است. خواننده وقتی به کتاب مراجعه می‌کند خودش را تاحد زیادی از کسانی که در این زمینه قلم‌فرسایی کردند، مستغنی می‌بیند و حس می‌کند با مطالعه این کتاب می‌تواند به آرای آن‌ها واقف شود. بیان کتاب شیوا و قابل فهم است که قابل تقدیر است.

وی افزود: نکته مثبت دیگر اثر این است که متن آن حاصل قرائت و فهم نویسنده است؛ یعنی نویسنده مطلبی را فهم کرده و آن رابه صورت مکتوب درآورده است. مشکلی که در آثار حوزه علوم انسانی داریم این است که در بسیاری از موارد نویسنده مطالبی را نقل می‌کند، متن‌هایی را در کنار هم می‌گذارد، بدون اینکه خودش را در قبال فهمی که بقیه‌ انجام می‌دهند مسئول بداند، ولی اگر این مطالب از فیلتر فهم خودش رد شده باشد و یک خوانش نظام‌مند عرضه کند برای مخاطب بهتر است.

ایدئولوژی‌محوری و بی‌توجهی به آینده‌پژوهی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تأکید کرد: یک تلقی وجود دارد مبنی بر اینکه در بحث فلسفه تاریخ یک گونه از ایدئولوژی‌محوری وجود دارد؛ یعنی باید به چیزی باور داشته باشی تا وارد دیالوگ بشوی. این جنبه ایدئولوژیک فلسفه تاریخ و نسبت آن با کار دانشگاهی باید بحث شود. حس می‌کنم دوستانی که در حوزه فلسفه تاریخ کار می‌کنند چون خودشان در این بحث غوطه‌ور هستند، لذا به این نکته نظر ندارند. نکته بسیار مهم دیگری که وجود دارد و جای بحث دارد اینکه با گفتمانی به نام فلسفه تاریخ روبرو هستیم. سؤال این است که جایگاه این علم به شکل عینی و واقعی در دپارتمان‌های تاریخ ما، یعنی آنجایی که کار تاریخی می‌کنند چیست؟ جایگاهی دارد یا ندارد؟ فکر می‌کنم جایگاه بالایی ندارد. حداقل بخش آینده‌پژوهی و پیش‌بینی آینده در فلسفه تاریخ، می‌تواند یک نسبتی با دانش تاریخ داشته باشد.

محمدهادی گرامی

گرامی در تبیین رویکرد آینده‌پژوهی کتاب گفت: اگر در دانش تاریخ به این نتیجه رسیدیم که در فلان مسئله شواهدی نداریم یا اینکه شواهد با هم هم‌وزن است، آیا از طریق برداشتی که از آن رویداد تاریخی داریم می‌توانیم پیش‌بینی کنیم کدام رویداد ترجیح دارد. واقعیت این است که به این مطلب توجه نمی‌شود. بخش زیادی از این مشکل به خاطر علمی ندانستن این رویکرد است. این مسئله هم جای بحث دارد. حتی در خارج از کشور هم این طور است؛ یعنی کسانی که در حوزه تاریخ ایران و تاریخ اسلام کار می‌کنند با فلسفه تاریخ به عنوان یک ابزار تاریخی سروکار ندارند.

غلبه نگاه پوزیتیویستی بر دیدگاه نویسنده

وی اضافه کرد: مسائل عمده‌ای که مقداری کلی‌تر است و باید راجع به آن تأمل کرد این است که به شکل کاملا جدی گونه‌ای از عینیت‌زدگی و نگاه پوزیتیویستی بر فهم و نگاه نویسنده حاکم است. در واقع انگار از وجهی از حقیقت که غیر عینی است غفلت شده است. یک نکته بسیار مهم این است که نویسنده آمده بین تاریخ و جامعه تشابه ایجاد کرده است؛ یعنی وقتی آمدند بحث فلسفه تاریخ را بسنجند گفتند جامعه خیلی شبیه تاریخ است. بنده شخصا با فروکاستن بحث اصالت تاریخ به اصالت جامعه موافق نیستم. حالا اینکه تاریخ با جامعه چه تفاوتی دارد بحث مفصل دارد ولی یکی از تفاوت‌های اصلیش که به جنبه غیر عینی آن برمی‌گردد بحث هویت جمعی است. یکی از مسائل اصلی در جامعه این است که ما به عنوان یک جمع می‌آییم خودمان را به عنوان یک هویت جمعی، کسانی که در این جلسه هستند تلقی می‌کنیم و بقیه هم ما را با این هویت می‌شناسند و با این برچسب هویتی از ما یاد می‌کنند. در واقع وجدان کردن این هویت جمعی توسط دیگران مسئله بسیار مهمی در جامعه است. این در تلقی که نگارنده دارد به هیچ وجه جدی گرفته نشده است. مولف تصریح کردند که جامعه مجموعه‌ای از افراد است به اضافه روابط آنها.

نقد در مواجهه با قرآن

وی در ادامه اظهار کرد: نکته دیگر درباره نوع خوانش و فهمی است که نویسنده در مواجهه با قرآن در بحث اصالت فرد و جامعه دارند. نویسنده تصریح می‌کند ما در مواجهه با قرآن نه در اثبات و نه در نفی اصالت فرد یا جامعه نمی‌توانیم صحبت کنیم؛ چون این بحث یک بحث عقلی است و در واقع ما باید از نظر عقلی این مسئله را بررسی کنیم و از قرآن به عنوان یک موید و شاهد استفاده کنیم. من عرض می‌کنم از نظر بنده امر از این بزرگتر است. سوال من این است که ما چگونه مجوز داریم با این مفاهیم مدرن مثل جامعه و اصالت و فرد به سراغ قرآن برویم. وقتی شما با این الگو سراغ قرآن می‌روید ناخودآگاه دارید این معنا و مفهوم را به قرآن تحمیل می‌کنید. اصلا اینگونه مواجهه و فهم از قرآن برای من محل تامل است.

وی ادامه داد: نکته جالب این است که در همین بحث قرآنی، نویسنده بحث خود را از تاریخ به جامعه انتقال می‌دهند و بعد در کاوشی در قرآن تلاش می‌کنند نشان دهند از دیدگاه قرآن جامعه اصیل است یا فرد. به عقیده من آیه‌های قرآنی بیشتر نشانگر یک اصالتی برای تاریخ است. اگر ما بخواهیم در چهارچوب مدرن این مسئله را بفهمیم، تعابیر قرآنی بیشتر نزدیک است به در نظر گرفتن یک روح برای تاریخ، نه جامعه. نکته دیگری که وجود دارد مواجهه نویسنده با مفهوم تاریخ است. در صفحه ۵۸ اول کتاب بحث، بحث تاریخی است. ناگهان یک جهشی صورت می‌گیرد از تاریخ به علم تاریخ. همه ما می‌دانیم که بین این دو تفاوت است. گویی نویسنده در مراحل نگارش کتاب دیده اینجا یک چالشی است، لذا باید گذار بکند به علم تاریخ و دانش تاریخ.

لزوم جایگزین کردن تبیین دلالی سنن، به جای تبیین علّی

سیدمحمدهادی گرامی ادامه داد: نکته دیگر اینکه فهمی که اینجا از تاریخ وجود دارد و مسئله بنده است یک فهم کاملا عینی است. محدود کردن تاریخ به رویدادهای عینی در عصر کنونی خیلی قالب دفاع نیست. این یک خوانش سنتی از تاریخ است و خوانشی است که ما به آن انتقاد داریم. گویا تاریخ صرفا تاریخ تمدن است و رویداد محور است. کلا مواجهه نویسنده با تاریخ یک خوانش سنتی است. دقیقا بر اساس همین مواجهه سنتی و تاحدی کلیشه‌ای، ایشان می‌آید تاریخ را به دو قسمت تحلیلی و نقلی تقسیم می‌کند و می‌گوید تاریخ نقلی همان تاریخ طبری و یعقوبی است ولی تاریخ تحلیلی می‌آید اعتبارسنجی می‌کند. من می‌خواهم نشان دهم فهم نویسنده محترم یک فهم کاملا سنتی و کلاسیک از تاریخ است، در حالی که تاریخ گونه‌های مختلفی دارد و فروکاستن تاریخ به وجه رویدادمحور و عینی‌اش یک چالشی است که در این اثر وجود دارد.

استعلای حیات فردی با قرارگیری در کانون تأثیرات اجتماعی/ اهمیت تبیین دلالی سنن الهی در تاریخ

وی توضیح داد: یک نکته کلی دیگری که دارم این است که دوستان بر اساس همین نگاه عینی تلاش می‌کنند سنن را تبیین علّی کنند، در حالی که بنده یک خوانش دیگری دارم. بنده سنن را تبیین دلالی می‌کنم و به هیچ عنوان تبیین علّی نمی‌کنم. بنده می‌گویم رابطه پدیده‌ها با هم دو گونه است: یا رابطه علی است یا رابطه دلالی است. در رابطه علی باید علت و معلول عینی باشند. وقتی ما با ادوار تاریخ روبرو هستیم، ادوار تاریخ یک امر عینی نیست. آن چیزی که در تاریخ با آن روبرو هستیم عوامل غیر عینی هستند. وقتی رابطه دلالی باشد، رابطه دلالی دو گونه است: یا دلالت اعتباری تشریعی است که دلالت اعتباری را انسان می‌تواند وضع کند، ولی دلالت تشریعی است مربوط به خداست. ما یک دلالت تکوینی هم داریم. فکر می‌کنم سنن از نوع دلالت تکوینی است که کار خداوند است و قانونمندی تاریخ از این سنخ است. اگر ما سنن را در یک قالب دلالی فهم کنیم مشکلاتمان کمتر خواهد بود. (مشروح نقد محمدهادی گرامی را اینجا بخوانید.)

نقد کتاب با معیار و مسیر مؤلف

موسی نجفی پس از نقد‌های گرامی به این کتاب بیان کرد: نقد آقای گرامی، یک اشکال دارد و آن هم اینکه، ایشان به دکتر سلیمانی می‌گوید، چرا اینطور نگفتی؟ خب او نیز می‌تواند در پاسخ بگوید هدفم اینطور گفتن نبوده است. برای مثال می‌تواند بگوید مقصد من مثلا مشهد است و ربطی ندارد از شمال یا جاده دیگری بروم. ایشان می‌تواند بگوید کار من این نبوده و برای یک منظور دیگری اینطور نوشته‌ام. بله، ایشان نسبیت انیشتین و ... را نیز نگفته و باید ببینیم ایشان بر اساس نکاتی که خودش گفته و از راهی که خودش رفته، چه اشکالاتی دارد. اینکه با ملاک‌هایی که معلوم نیست مؤلف قبول داشته باشد یا نه، نقادی کنیم درست نیست و ایشان می‌تواند بگوید کار من این‌ها نیست، بلکه موضوع و هدف من چیز دیگری است. البته می‌تواند به عنوان تکمله برای چاپ دوم کتاب، به این نکات توجه شود و با این نکات جواب داده شود، اما این نقد کتاب نمی‌تواند صحیح باشد.

وی با اشاره به نقد‌های خود به این کتاب تصریح کرد: باید مؤلف روشن می‌کرد که فلسفه تاریخ چیست؟ فلسفه علمی است که در علوم انسانی غرب ساخته شده و باید روشن می‌شد که چطور یک حرف مدرن را به قرآن عرضه کردید؟ ایراد درستی هم هست، لذا ایشان باید روشن می‌کرد که فلسفه تاریخ چیست؟ کما اینکه شهید مطهری نیز مجموعه چهار جلدی فلسفه تاریخ دارد و اول این را روشن می‌کند که منظورش از فلسفه تاریخ چیست. غربی‌ها که فلسفه تاریخ را مطرح می‌کنند، بیشتر کارشان فلسفی است و باید روشن شود که کار ایشان نیز اینطور است یا خیر و آیا تاریخ طوری رشد می‌کند که به فلسفه می‌رسد، یا اینکه ترکیب این‌ها است و یا هیچ یک از این‌ها نیست.

استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: بحث فلسفه نظری تاریخ را که بحث کردند، این در برابر فلسفه انتقادی تاریخ قرار می‌گیرد که همین که فلسفه نظری تاریخ را می‌پذیرید، یعنی با فلسفه انتقادی تاریخ کاری ندارید. ولی بحث‌هایی در کتاب آمده که فلسفه انتقادی تاریخ نیز هست. بعضی از مباحث، مباحث انتقادی تاریخ است و در اینجا نیز روشن نشده است؛ لذا باید از مسیر خود این را روشن می‌کردند.

استعلای حیات فردی با قرارگیری در کانون تأثیرات اجتماعی/ اهمیت تبیین دلالی سنن الهی در تاریخ


وی در ادامه افزود: در فصل اول از مفاهیم و مبانی سخن گفته‌اند و در آخر به این رسیده‌اند که اصالت جامعه را قبول ندارند و گویا بر اساس نظر آیت‌الله مصباح جلو رفته‌اند، اما عجیب است که تکامل را پذیرفته‌اند. اثبات این مسئله خیلی مشکل است، چون کسانی که تکامل را قبول دارن، د اصالت جامعه را نیز قبول می‌کنند چراکه جزو مقدمات است. نمی‌توانید از فرد و اینکه روابط فرد جامعه می‌شود، از این تکامل درآورید و اثباتش نیز سخت است. مرحوم مطهری که به تکامل اعتقاد دارند، از جایی به بعد، از هگل نیز جدا می‌شوند. فلسفه تاریخ را با هگل شروع می‌کنند، اما با هگل ختم نمی‌کنند.

اثبات تکامل با اصالت فرد دشوار است

نجفی بیان کرد: این طور نیست که از اصالت فرد به تکامل بپرید. شما اصالت فردی هستید، جامعه را اصیل نمی‌دانید، اما تکامل را قبول دارید و یکی از حلقه‌ها را پاره کرده‌اید، وقتی این حلقه را برداشتید، چطور از اصالت فردی به سیر تکامل می‌پرید؟ در اینصورت اثبات این مسئله مشکل است. آیت‌الله مصباح نیز این را ثابت نکرده‌اند و از روایات استفاده می‌کنند. البته که با روایت می‌شود اینطور گفت، اما از بحث‌های عقلی اینطور استفاده کردن سخت است. مهدویت نقطه تکامل تشیع است و با همان سیر باید اثبات شود و اگر بخواهیم با فلسفه تاریخ اثبات کنیم، دشوار است.

وی در ادامه افزود: این که قانون‌مندی‌های تاریخ را بحث می‌کنید، نظریه تصادفی را نقد کرده‌اید. نظریه اینکه از مرحله‌ای به مرحله دیگر می‌رویم را قبول دارید، اما اینکه عده‌ای نیز می‌گویند این مرحله نیز تصادف است و جامعه نگاران را نیز نقد کرده‌اید و قائلان به قانون‌مندان مشترک را هم نقد کرده‌اید. نکته دیگر این است که سنت‌های الهی و قوانین الهی چه فرقی دارند؟ آیا عموم خصوص من وجه است؟ یا عموم خصوص مطلق است یا یکی هستند؟ مگر می‌شود قانونی داشته باشیم که سنت نباشد؟ قانونمندی‌هایی که خدا داشته از این جهت بوده که، چون اراده خدا روی زمین همین قانون‌ها است؛ لذا سنت الهی چیزی غیر از قانون‌مندی است؟ قانون‌مندی‌های طبیعی که بیرون از اراده خدا نبوده، اما این دو نسبتشان چیست؟

فلسفه تاریخ فهم سنت‌ها و قوانین تاریخ

نجفی تصریح کرد: در فصل سوم، ویژگی‌های قانون الهی است که سه ویژگی را آورده‌اید؛ استثناناپذیری، الهی بودن و همسازی با آزادی. جبرگرایی را رد می‌کنید و آزادی محدود را قبول ندارید و نظریه اختیار را قبول دارید که همه انسان‌ها اختیار دارند. اینکه اختیار دارند را مطرح می‌کنید، اما از آن طرف نیز می‌گویید که حتی با همین وضع نمی‌توانیم پیش‌بینی قطعی کنیم که چه می‌شود. اگر نتوانیم پیش‌بینی کنیم، پس فلسفه تاریخ به چه دردی می‌خورد؟ فلسفه تاریخ فهم سنت‌ها و قوانین تاریخ است.

استعلای حیات فردی با قرارگیری در کانون تأثیرات اجتماعی/ اهمیت تبیین دلالی سنن الهی در تاریخ

وی در ادامه افزود: جهت حرکت تاریخ را هم گفته‌اید که تکامل ابزار، امر بدیهی است و این را کلی می‌دانید، اما معیار تکامل را ایمان و عمل صالح می‌دانید. نکته این است که ابزار را خود انسان‌ها تکامل می‌دهند و خود ابزار که به صورت جبری تبدیل به ابزار نشده است و انسان حلقه مشترک تعامل ابزار است و بیرون از انسان نیست. حالا تکامل ابزار را چطور امر بدیهی می‌دانید، اما تکامل ایمان و عمل صالح را اصل می‌دانید؟

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: حتماً یکی از ملاک‌ها، ایمان و عمل صالح است، اما انحصار ندارد. اگر این طور نگاه کنید، تمدن اسلامی را نیز نمی‌توانید قبول کنید و جامعه اسلامی نیز ندارید. در این صورت می‌توانیم صد نفر را جمع کنیم و بگوییم ایمان و عمل صالح دارند و بقیه هم مهم نیستند. ملاک را در یک گروه از مؤمنان با ایمان و عمل صالح برده‌اید، در این صورت چیزی به نام شهر و جامعه و تمدن اسلامی نداریم، چون با یک گروه از مؤمنان مسئله حل می‌شود.

وی در نقد فصل هفتم کتاب گفت: این نظریه پایان تاریخ غرب را دارید که درست است و اینکه می‌گویید جهان لیبرال دموکراسی را قبول ندارید و این از نظر ما با برقراری نظام دینی درست است و حرفی نداریم، اما قرار شد در ملاک‌های فلسفه تاریخ بمانید. اینکه ما نظام دینی هستیم و برنده می‌شویم، این را در تکامل می‌توانیم اثبات کنیم که تکامل بشر می‌رسد به همان انسان آسمانی. اینجا شما می‌روید روی روایات کلامی که قائل به مهدویت هستید، اما این در حالی است که می‌گویید فلسفه تاریخ در قرآن، نه فلسفه تاریخ در قرآن و علم کلام. (مشروح نقد موسی نجفی را اینجا بخوانید.)

نظریه‌پردازی در بستر نظام ارزشی

در ادامه نشست، حجت‌الاسلام جواد سلیمانی، مؤلف اثر و عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) در پاسخ به اشکالات ناقدان، اظهار کرد: نقد‌هایی که مطرح شد دو دسته است: یک دسته از این نقد‌ها به این مسئله برمی‌گردد که با چه نقشه علمی دنبال این کار رفتید. یکسری نقد‌ها هم نقد‌های جزئی است. در خصوص اینکه اساساً باید با پیش‌فرض وارد علم بشویم یا نه عرض کنم که یک زمانی این حرف را می‌زدند که باید بدون پیش‎‌فرض‌های اعتقادی وارد تحقیقات علمی شویم، ولی خود کسانی که این حرف‌ها را زده‌اند، کسانی مثل پوپر آمدند گفتند که نظریه ابتدا در قالب فرضیه در ذهن بشر شکل می‌گیرد، آنگاه در مقام تجربه و مشاهده، ابطال‌پذیریش مورد آزمایش قرار می‌گیرد. حتی پوپر معتقد است که اگر فرضیه ابطال شود تا زمانی که جامعه علمی آن را به رسمیت بشناسد، بعد از ابطال‌های تجربی هم عمر خودش را ادامه می‌دهد.

وی افزود: هر نظریه‌ای در چنگال ده‌ها نظریه و ده‌ها اعتقاد و نظام ارزشی است که حاکم بر شخصیت محقق است. اساساً محقق نمی‌تواند خود را از این ساختار اعتقادی و ارزشی نجات دهد. مگر می‌شود کسی نظریه بدهد، ولی از تمام اعتقادات خودش دست بکشد. این مسئله اصلاً امکان ندارد.

سلیمانی تصریح کرد: سؤال مهم دیگری اینکه با چه تعریفی از فلسفه تاریخ دنبال این بحث رفتید؟ در ابتدای کتاب این بحث را مطرح کردم که فلسفه نظری تاریخ چیست. به کتب متعدد فلسفه تاریخ مراجعه کردم. انصافاً به یک تعریف روشنی که همه رویش اجماع داشته باشند، نرسیدم. برخی محققان تاریخ از خلال مطالعات تاریخی آرام آرام به چند سؤال اصلی رسیدند که دیگر ناظر به تاریخ نقلی و تحلیلی نبود؛ بلکه سؤال این بود که اساساً قافله بشری در برخی مقاطع حرکت دارد. مقصود از حرکت این است که یک تحولات شگرفی در برخی مقاطع تاریخی رخ می‌دهد که این تحولات شگرف مال منطقه خاص نیست؛ بلکه فراگیر است و زمان طولانی هم دارد، در عرصه‌های مختلف هم هست. به این می‌گویند حرکت تاریخ.

چهار پرسش درباره تاریخ

وی ادامه داد: در نوشته‌های همه کسانی که در زمینه فلسفه تاریخ کار کردند این مطلب را مشاهده کردم که این افراد به قافله بشری نگاه می‌کنند و چهار پرسش را مطرح می‌سازند. پرسش اول این است که آیا تاریخ اصالت دارد یا ندارد؟ چون وقتی این حرکت را مشاهده می‌کنند درمی‌یابند که مردم یک دفعه به سمت نظام‌های دموکراتیک می‌روند. یک دفعه یک موجی ایجاد می‌شود. محققان علم تاریخ احساس کردند یک موجود دیگری به نام تاریخ وجود دارد که خودآگاهی و شعورش شکوفا می‌شود و آن را به روح انسان‌ها تلقین می‌کند. به عبارت دیگر، انسان‌ها مثل قابله‌هایی هستند که هر وقت تاریخ بخواهد واقعه‌ای را بزاید، این‌ها قابله‌گری می‌کنند.

استعلای حیات فردی با قرارگیری در کانون تأثیرات اجتماعی/ اهمیت تبیین دلالی سنن الهی در تاریخ

پژوهشگر قرآنی یادآور شد: چرا محققان به این نتیجه رسیدند؟ چون احساس کردند این تحولات چیزی نیست که به آدمیان آموخته شده باشند، بلکه موجی است که ایجاد می‌شود. پس سؤالی بود که برای آن‌ها مطرح شد و در خصوص آن اظهارنظر کردند. واقعیت این است کسانی که گفتند موجودی به نام تاریخ داریم، تعریفی از تاریخ ارائه نکردند. این‌ها جامعه و تاریخ را یکی می‌بینند. پس چاره‌ای نداشتم جز اینکه تعریفی این‌چنینی از تاریخ ارائه دهم. در واقع من ذهن محققان را می‌خوانم. در پس ذهن این محققان این بوده که جوامع در طول تاریخ بر یکدیگر اثر می‌گذارند و این امر حرکت تاریخ را شکل می‌دهد. پس بحث اصالت جامعه و اصالت تاریخ با هم گره خورده است.

وی افزود: مسئله بعدی که ناقدین محترم فرمودند این بود که مؤلف چه کار کرده است؟ یعنی اینکه گفتی اصالت تاریخ را قبول نداری و آن را هم به اصالت جامعه ربط دادی. دیدگاه شما با دیدگاه آیت‌الله مصباح و شهیدمطهری چه فرقی دارد؟ باید عرض کنم که بعد از چند دوره تدریس کتاب آیت‌الله مصباح یک سؤال ایجاد کردم و آن اینکه اگر در تمام کشور‌ها فقط یک انسان داشته باشیم و این انسان‌ها با هم ارتباط نداشته باشند آیا جامعه داریم یا نداریم؟ ایشان جواب می‌دهد که جامعه نداریم؛ چون جامعه عبارت است از افراد و روابط متقابلشان با یکدیگر. اینجا افراد داریم، ولی جامعه نداریم؛ چون روابط متقابل در کار نیست.

وجه تمایز دیدگاه مؤلف از آیت‌الله مصباح

دانشیار مؤسسه امام خمینی(ره) اضافه کرد: سؤال دوم من از آقای مصباح این است که این روابط متقابل آیا امری وجودی است یا امر عدمی؟ یقیناً یک امر وجودی است، چون من از حرکت دیگری متأثر می‌شوم. پس پذیرفتید که جامعه غیر از فرد است. این غیریت را ما برجسته می‌کنیم. جامعه یک پدیده‌ای از عالم دیگر نیست، ولی آیا این تأثیر و تأثر یک ساختار وجودی جدید را پدید می‌آورد یا نه؟ یقیناً ایشان می‌پذیرد. اینجا تمایز دیدگاه من و دیدگاه ایشان روشن می‌شود. قائل به این هستم که جامعه و تاریخ حیات و وجودی جدای از فرد لیسیده و منهای روابط متقابل ندارد. اما چرا آیت‌الله مصباح می‌گوید این نظریه به اصالت جامعه منجر نمی‌شود؟ تمایز دیدگاه آقای مصباح با دیگران این است که ایشان می‌گوید این تأثیر و تأثر را چه کسی ایجاد می‌کند؟ آیا یک چیز بیرونی می‌آید این را درست می‌کند یا خود افراد؟ ایشان می‌گوید خود افراد. پس اصالت با انسان است.

سلیمانی تصریح کرد: می‌گویم این دیدگاه باید یک تکمله داشته باشم و آن اینکه قائل به اصالت فلسفی افراد هستیم؛ یعنی منهای افراد چیزی در جامعه نداریم، ولی وقتی این‌ها روابط متقابل ایجاد کردند یک ساختار جدید می‌آید که ریشه در افراد دارد و تکامل یافته حیات فردی انسان است. کسانی که می‌گویند جامعه اصالت دارد مقصودشان این است که جامعه در کنار افراد اصالت دارد، ولی آقای مصباح این مطلب را نمی‌پذیرد. پس نظر من نظر سومی است.

موسی نجفی ضمن اشاره به شباهت نظریه مؤلف با آرای شهید مطهری گفت: شهید مطهری هم قائل‌اند جامعه از انسان شروع می‌شود. یعنی انسان به نقطه‌ای می‌رسد که دیگر انسان نیست، بلکه یک هویت جدید پیدا می‌کند. در اینجا هویت انسان از بین نمی‌رود و هویت فرد سرجایش هست؛ اما در آن مرحله بالاتر قوانینی بر این‌ها حاکم می‌شود که غیر قوانین ناظر بر فرد است و آن قوانین اصالت دارند.

استعلای حیات فردی با قرارگیری در کانون تأثیرات اجتماعی/ اهمیت تبیین دلالی سنن الهی در تاریخ

مولف اثر پاسخ داد: اینجای دیدگاه شهید مطهری ایراد دارد که ایشان می‌فرماید به این منهای فردی بعد از اینکه با هم روابط ایجاد کردند، یک من دیگر ضمیمه می‌شود به نام من اجتماعی. ایشان می‌گوید هویت اجتماعی غیر از هویت فردی است.

موسی نجفی در ادامه توضیح داد: وقتی یک زن و مرد با هم ازدواج می‌کنند و بچه‌دار می‌شوند به آن‌ها خانواده گفته می‌شود. خانواده چیزی بیش از این نیست؛ اما فقط این نیست. وقتی خانواده را تجزیه کنید یک زن، یک مرد و یک بچه است. اما وقتی این‌ها کنار هم قرار می‌گیرند اسمش خانواده می‌شود. بر این خانواده قوانین دیگری حاکم است. آیا هرجا یک زن و یک مرد و یک بچه باشند، خانواده می‌شود؟ خیر. خانواده نسبتی است که بین این‌ها وجود دارد. وقتی این سه نفر کنار هم قرار می‌گیرند به یک استعلایی می‌رسند.

اصالت جامعه یا تأثیر و تأثر افراد

سلیمانی پاسخ داد: تفسیر من از تأثیر و تأثر افراد بر یکدیگر این است: وقتی دو وزنه‌بردار وارد باشگاه می‌شود، هر کدام به تنهایی می‌توانند ۱۰۰ کیلو وزنه بلند کنند؛ ولی وقتی در هم تاثیر می‌گذارند قدرتشان افزایش پیدا می‌کند. باید توجه داشت که این همان وجود خودشان است که تبلور پیدا کرده است؛ یعنی قدرت خود فرد است که آشکار شده است، اما از نظر شهید مطهری این گونه نیست. ایشان می‌فرماید وقتی افراد با هم تعامل می‌کنند یک من جمعی در آن‌ها پدید می‌آید که از من فردی استقلال دارد. در اینجا آقای مصباح به ایشان اشکال می‌گیرد. بر همین اساس شهید مطهری می‌گوید که امت‌ها مرگ دارند.

محمد پارسایان، دبیر نشست ضمن تقویت اشکال موسی نجفی، تصریح کرد: به نظر شما آیا در جامعه یک کلیت مضاف شکل می‌گیرند یا نه؟ آیا در اثر تشکیل خانواده یک پدیده جدید ایجاد نمی‌شود؟ اگر بگوییم شکل می‌گیرد، خب این کنشگری داخل خانواده چیزی خارج از افراد نیست.

نجفی نیز تأکید کرد: استادیوم صدهزار نفری را فرض کنید. اگر صدهزار بسیجی در آن جمع بشود یک معنا دارد، اگر صدهزار نفر طرفدار تیم فوتبال جمع شوند معنای دیگری دارد. هر دو صدهزار نفر هستند، اما روحی که بر تجمع بسیجیان حاکم است یک چیز و روحی که بر تجمع طرفداران فوتبال حاکم است، چیز دیگری است. این‌ها دو چیز است.

سلیمانی گفت: سؤال من این است که این تفاوت از تأثیر و تأثر بسیجیان بر هم ایجاد شده است یا از فردشان؟ این روح جدید حاصل جمع افراد است یا خیر؟

نجفی پاسخ داد: این بسیجیانی که دور هم جمع می‌شوند یک استعلایی دارند که در مسابقه فوتبال دیده نمی‌شود. این تجمع به تک تک این افراد یک واکنش جمعی می‌دهد که در تماشاگران مسابقه فوتبال دیده نمی‌شود.

سلیمانی توضیح داد: این امر به خاطر تحریکی است که نسبت به هم انجام می‌دهند؛ یعنی در بین این‌ها انرژی جدیدی ایجاد می‌شود.

نجفی در مقام جمع‌بندی اشکال خود گفت: این انرژی جدید مانند مثال خانواده که عرض کردم یک چیز جدید است. این چیز جدید اسمش اصالت جامعه است.

مؤلف اثر در ادامه تصریح کرد: بحث ما روی اصالت فلسفی‌اش است. آیا آن چیزی که پدید می‌آید جدای از وجود افراد است یا عین وجود افراد است؟ اگر شما تنها شعار بدهی «مرگ بر آمریکا» یا اینکه در راهپیمایی شعار بدهی متفاوت است؛ چون در آنجا تحریک می‌شوی و صدایت بلندتر می‌شود. اما خود فرد است که صدایش بلند شده است. فرد تا زمانی که ازدواج نکرده است چیزی به نام تعصب خانوادگی ندارند. ولی وقتی ازدواج کرد تعصب خانوادگی ایجاد می‌شود. این تعصب چیزی جدای از زن و مرد و بچه است یا نه، وقتی من همسر گزیدم تعصبات جدید در خود من شکل می‌گیرد. پس این از درون خود من است و منهای من و زن و فرزندم چیز دیگری نیست. حاصل کلام اینکه دیدگاه من ترکیب اعتباری بین پدیده‌هاست؛ اما دیدگاه شهید مطهری به ترکیب حقیقی نزدیک می‌شود.

پارسائیان در ادامه بیان کرد: اگر این مبنای اختلافی را اصل موضوعه شما قلمداد کنیم، در انتقال از اصالت جامعه به تکامل در تاریخ که استاد موسی نجفی بیان کردند، چه مسیری را طی می‌کنید. به نظر کار دشواری دارید؟

تاریخ و جامعه معقول ثانوی فلسفی است

عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی(ره) در ادامه اظهار کرد: نقدی که استاد نجفی داشتند و مهم است این است که قائل به اصالت جامعه نیستید، چگونه تکامل در تاریخ را می‌پذیری؟ جواب من این است که افراد منهای روابط متقابل یک پدیده هستند، افراد به اضافه روابط متقابل یک پدیده دیگری هستند. این پدیده همان تکامل‌یافته فرد است. این پدیده خاصیت جدیدی دارد و آن اینکه می‌تواند تکامل پیدا کند.

استعلای حیات فردی با قرارگیری در کانون تأثیرات اجتماعی/ اهمیت تبیین دلالی سنن الهی در تاریخ

وی گفت: مفاهیمی مثل تاریخ و جامعه را معقول ثانوی فلسفی می‌دانم؛ مثل مفهوم علیت. از مقایسه دو پدیده با یکدیگر شما این مفاهیم را انتزاع می‌کنید. پس ممکن است یک مفهومی در خارج مابازای عینی نداشته باشد، ولی منشأ انتزاع واقعی داشته باشد. در ریاضیات درباره عدد صحبت می‌کنید، ولی در خارج مفهوم عدد وجود ندارد، با وجود اینکه منشأ انتزاع واقعی دارد. وقتی در فلسفه تاریخ از تاریخ صحبت می‌کنیم مقصودمان چیزی است که از قافله بشریت انتزاع می‌شود و خواصی دارد که درباره خواص آن بحث می‌کنیم؛ لذا من در یک صفحه توضیح دادم با توجه به اینکه ما قائل به اصالت تاریخ و اصالت جامعه نیستیم چگونه گفتیم تاریخ قانونمند است. آیا درباره بحث عدمی صحبت کردیم؟ خیر، درباره چیزی صحبت کردیم که حظی از وجود خارجی دارد.

پارسائیان در ادامه به نقد دیگری درباره پایان تاریخ اشاره و تصریح کرد: شما با این رویکرد پایان تاریخ را چگونه توجیه می‌کنید. اگر قائل به اصالت تاریخ نباشد، بحث مهدویت به نوعی انقطاع از تاریخ است، به ویژه اینکه قائل به تکامل تاریخ نیستید و در این حالت باید مهدویت با گسست از سیر غیرتکاملی تاریخ روی دهد.

سلیمانی در پاسخ گفت: قائل به این نیستم که بشریت از نظر کمی در طول تاریخ تکامل پیدا می‌کند؛ یعنی به صورت پلکانی رشدی در جامعه ایجاد شود تا اینکه در قرن بیست و یکم ظهور رخ بدهد. به چنین تکامل معنوی در تاریخ قائل نیستم؛ برای مثال در جامعه اسلامی تا قرن سوم یک تکامل معنوی می‌بینید، ولی از قرن چهارم به بعد یک افول می‌بینید. فسادی که در جامعه اسلامی در آن عصر مشاهده می‌شود یک افت است. پس باید عرض کنم که دلیلی نداریم که اثبات کند بشریت قرن به قرن تکامل پیدا کرده است. اتفاقاً قرآن می‌فرماید که اکثر کسانی که مخاطب دین قرار گرفتند، کافر شدند.

دلیل تکامل کیفی بشر در طول تاریخ

وی در پایان با بیان اینکه تکامل کیفی قابل اثبات است، تصریح کرد: هرچه بر عمر گذشته است، بشریت ظرفیت کسب معارف برتر و بیشتر از معارف دینی و عمل به احکام بیشتر و تکامل‌یافته‌تر را پیدا کرده است. دلیلش هم تکامل شرایع است. شریعت حضرت نوح نسبت به شریعت حضرت آدم تکامل‌یافته‌تر است؛ چون بخشی از افرادی که در زمان حضرت نوح بودند، ظرفیت داشتند این شریعت را بپذیرند. الآن هم در روایات هست که در آخرالزمان کسانی می‌آید که از قرآن مطالبی می‌فهمند که قبلی‌ها نمی‌دانستند. شاید این‌ها همان سیصد و سیزده نفری هستند که وقتی تعدادشان تکمیل شد ظهور رخ می‌دهد. ظهور با این‌ها شکل می‌گیرد؛ یعنی کسانی که هم فهمشان از دین بسیار بالاست و هم ایمانشان بالاست و می‌توانند جامعه بشری را رهبری کنند. این‌ها هستند که ملل دیگر را بیدار می‌کنند تا در نهایت انقلاب رخ دهد. قرآن می‌گوید که این انقلاب درست است، ولی آیه‌ای نداریم که بگوید بشر نسل به نسل تکامل پیدا می‌کند.

کلید واژه ها: فلسفه تاریخ در قرآن جواد سلیمانی هادی گرامی موسی نجفی


نظر شما :